Friday 3 August 2007

مسعود خيام: نويسنده‌ها موجوداتى اضافى هستند

وي اعلام كرد كه پس از همه اين مصائب ،اين نمايشنامه مهم سرانجام موفق به كسب مجوز انتشار از وزارت ارشاد شده است و توسط نشر قطره منتشر مي شود.خيام، همچنين رمان «سنگ، كاغذ، قيچي» را تمام كرده كه در خارج از كشور به چاپ رسيده است: «بيشتر از ده، دوازده سال روي اين كتاب كار كرده‌ام. ويرايش پشت ويرايش و اصلاح بعد از اصلاح. اين رمان نه صور قبيحه داشت و نه كلمه بدي در آن به كار رفته بود. بخش‌هايي از اين رمان هم مثل مرثيه براي فروغ فرخزاد قبلا در نشريات چاپ شده بود. تمام شدن كتاب مصادف شد با دولت فعلي و ارشاد، مجوز نداد. من هم مجبور شدم تا كتاب را خارج از ايران به چاپ برسانم.»ء
اين نويسنده و مترجم، درباره جديدترين رمان خود گفت: «در عهد قديم كتاب مقدس، بخشي به نام غزل‌هاي سليمان وجود دارد كه بي‌نهايت زيباست. اين بخش حدود 5 هزار سال قدمت دارد و ديالوگي عاشقانه بين يك زن و مرد است. من به ترجمه‌هاي قديمي انگليسي اين كتاب خيلي علاقه دارم و بارها آن را خوانده‌ام. رماني به استنباط از اين بخش عهد قديم نوشته‌ام كه «مشرق غزل‌هاي سليمان» نام دارد. وقتي كتاب را تمام كردم، به خيلي‌ها براي نظرخواهي دادم و همه در يك كلام مشتركا به من گفتند كه كتاب را به هيچ وجه به ارشاد ندهم. با ناشري هم در اين باره صحبت كردم كه او هم گفت كتاب را تحويل ارشاد نمي‌دهد. من هم يكراست كتاب را بردم خارج از كشور چاپ كردم. احتمالا الان زير چاپ است و به زودي به بازار كتاب مي‌آيد.»خيام، چاپ كتاب در خارج از كشور را گزينه مناسبي نمي داند و در اين باره توضيح مي‌دهد: «چاپ كتاب در خارج از كشور اصلا كار درست و به صرفه‌اي نيست. اولا از نظر اقتصادي كه منفعتي ندارد و درنهايت كتاب در 500 يا 1000 نسخه منتشر مي شود. كسي آن جا حوصله ندارد كتابي را به زبان فارسي بخواند. دوما نويسنده از كتاب بي‌خبر مي‌ماند. در نتيجه كتاب، زندگي جديدي پيدا مي كند كه به نويسنده‌اش مربوط نيست. مثل اين مي‌ماند كه بچه آدم در بيمارستان به دنيا بيايد و بدون آن كه والدين بچه; او را ببيند; بچه به ژنو برده شود. اين كار اصلا ارزش مادي و معنوي ندارد و من با خودم مي گويم حتما عقلم پاره سنگ دارد كه اين كار را مي‌كنم. هر روز از ساعت 3 تا 8 صبح مي‌نويسم و صبح به سراغ كار خودم مي‌روم. اصلا من ديوانه‌ام كه كار فرهنگي مي‌كنم.» ء
مسعود خيام درباره نوع بررسي‌ها در وزارت ارشاد مي گويد: «كتاب‌هايي در زمينه فلسفه علوم براي بررسي به وزارت ارشاد دادم كه توسط كساني خوانده شد كه از علم سر در نمي‌آوردند. كتاب‌ها راجع به امواج احتمالات يا تئوري پيشرفته بود كه در زمينه فيزيك و رياضيات پيشرفته قرار مي گيرد. آن وقت كسي بايد درباره اين كتاب نظر دهد كه اصلا اين مبحث را نمي شناسد.پسرم موسيقيدان است و دو كتاب موسيقي را براي بررسي به وزارت ارشاد داد. اين كتاب‌ها از ابتدا تا انتها; نت است و هيچ نوشته‌اي ندارد. به يكي از اين كتاب‌ها مجوز دادند و آن يكي را نگه داشتند. ازشان پرسيدم كه چرا مجوز نداده‌ايد؟ گفتند بايد بررسي شود. حالا خدا مي‌داند كه چه چيزي بايد بررسي مي‌شد. بعد از يكي، دو ماه بالاخره مجوز كتاب را دادند ولي ما نمايشگاه كتاب را از دست داده بوديم. مثل اين كه مي خواهند سر به سر نويسنده‌ها بگذارند.يك روز شاملو كه آن روزها در وضعيت بد اقتصادي هم بود، يقه من را گرفت و گفت «پس تو چه مهندسي هستي؟ بيا ترتيبي بده; سراغ يك شغل آبرومند برويم.» راست مي‌گفت در جوامع به قول قديمي‌ها «عقب افتاده »و به قول جديدي‌ها «در حال پيشرفت» «پيراموني»، كسي كه كار فرهنگي مي كند ديوانه است. البته درباره خودم مي گويم و اساعه ادبي به ديگران نمي‌كنم. ولي اگر غير اين است چرا بايد يك مترجم روي كتابي دو سال كار كند و پوستش كنده شود و 500 هزار تومان بگيرد، در حالي كه بقال محل اگر يك ميليون تومان درآمد نداشته باشد، روزش شب نمي‌شود. پسر خوانده من در مطبوعات ماهي 120 هزار تومان بيشتر درآمد ندارد و آن وقت مستخدم خانه من 300 هزار تومان حقوقش است. استاد دانشگاه با حقوق 230 تا 240 هزار تومان به اندازه يك موبايل فروش درآمد ندارد. نويسندگي پولش از رفتگري پائين‌تر است. درست فكر مي‌كنم، كسي كه كار فرهنگي مي‌كند بايد ديوانه باشد. ء

تا مرد هنر در اين جهان است
بي‌قدر، به نزد اين و آن است
افسرده دل و پريشان است
در رنج به خاطر دو نان است

از يك جهت بايد البته از ارشاد تشكر كرد. من واقعا و قلبا، صميمانه و صادقانه، از وزارت ارشاد كه كتاب‌هاي من را توقيف، خمير و سانسور مي‌كند، تشكر مي‌كنم. اگر اين كارها را نمي‌كردند مجبور نمي‌شدم كار مهندسي‌ام را ادامه دهم و شغل آبرومندي پيدا كنم. از طرفي بارها شده كه كتاب‌هاي چاپ شده خود را نگاه مي‌كنم و مي‌گويم اي كاش اين قسمت را اين گونه مي‌نوشتم يا آن قسمت را اصلاح مي‌كردم. بين كتاب‌هايم، آنهايي را خيلي دوست دارم كه منتشر نشده و مي‌توانم ويرايششان كنم. ارشاد كمك مي‌كند تا من خيالم از بابت اشتباه در كتاب‌هايم منتشر شود. ء

محسن ظهوري

No comments: